یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 17 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

شرحی کامل از عارضه سندرم داون

از مجله اینترنتی فریا : فریادسندرم داون (Down Syndrome) یا دی. اس. عارضه ای ژنتیکی است که موجب کندی رشد کودک شده و معمولا به عقب ماندگی ذهنی منجر میشود. این عارضه در یک کودک از 800 کودک دیده میشود. این سندرم به نام جان لنگدون داون (John Langdon Down) نامگذاری شده است که پزشکی انگلیسی و اولین شخصی بود که در سال 1887، علائم این عارضه را تشریح کرد. علائم سندرم داون در هر کودک تفاوت میکند و در حالی که تعدادی از کودکان مبتلا به دی.اس. نیازمند رسیدگی پزشکی مداوم هستند، عده دیگری از آنها زندگی سالم و مستقلی را در پیش دارند. اگرچه سندرم داون قابل پیش گیری نیست، اما میتوان قبل از تولد کودک آنرا تشخیص داد. مشکلات جسمی و سلامتی همراه با دی.اس. ق...
16 فروردين 1392

آزمایش ژنتیک

یاسن کوچولو وارد خونه شد همه قربون صدقه میرفتند فردا ان روز بچه رو بردیم واسه واکسن ۲ روزگی الهی بمیرم که چه دردی کشید ۳ روزگی ان را بردیم واسه غربال گری و از انجا به ازمایشگاه ژنتیک بردیم الهی هیچ وقت اون روز نیاد و انشا الله واسه هیچ کس پیش نیاد چه مصیبتی می خواستن خون بچه ۳ روزه که وزن ۲ کیلویی بود بگیرن رگهاش هنوز نازک بود خاله ندا گرفته بودش من با مامان جون و بابا یاسن گریه می کردیم با هزاران بدبختی تمام شد جواب ان واسه یک ماه دیگه موکول شد وقتی آورردمش خونه بچه زردی گرفت وای بیچاره مامانم چه زجری کشید که زردیشو پایین بیاره هر چه کردیم تاثیر نداشت مهتابی کرایه کردیم در منزل بچه رو درونش گذاشتیم باز هم هیچ مجبور شدیم به بیمارستان...
15 فروردين 1392

روز عشق

  من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو، به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو، من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو             یاسین جان روز ولنتاین مبارک ...
15 فروردين 1392

تولد یاسین

پدر یاسین : روز شنبه سوم اردیبهشت به همرا خانوادهایمان همسرم را  به بیمارستان بردیم  تا  او را  برای عمل آماده کنند. ما پشت در اتاق عمل چشم انتظار بودیم مادرم تسبیح به دست صلوات می فرستاد من هم با نگرانی قدم می زدم  . حس غریبی بود چون موجودی را که هر انسانی آرزویش را دارد خدا داشت نصبیب من میکرد ساعتی بعد صدای گریه نوزاد از پشت در آمد پرستاری با کودی درشیشه مخصوص وارد شد و گفت به شما تبریک میگویم اشک شوق در چشمانم سرازیر شد هیچ چیزی جلو دار اشکهای من نبود     مادر یاسین : وقتی به هوش امدم فقط می گفتم بچه من سالم هست یا نه ؟همه میگفتن اره خدا رو شکر میکردم&nbs...
15 فروردين 1392

سال نو

سال نو مي شود ...   روزها نو مــی شوند ...   دیدار ها نـو مــی شوند ...   ای دلِ بیچــــــاره ام ،   تنهــــــا زخم کهنۀ تو از سالها خاطره است   که کهنه و کهنه تر مــی شود ...
10 فروردين 1392

بوی باران

سال نو مبارک بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگهای سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اينک بهار خوش به حال روزگار ...
2 فروردين 1392

یاسین جان عیدت مبارک

یاسین جان یک سال دیگر هم گذشت پسرم باورت می شه؟من که اصلا" نمی تونم باور کنم....دو ساله که من لذت مادر بودن رو با تمام وجود حس می کنم....اما هنوز باورم نمی شه که خدا فرشته ای مثل تو رو به من داده... نمیدونم یک سال دیگه هم به عمرت اضافه شد؟ یا یک سال از عمرت کم شد ؟یک سال مثل برق و باد گذشت با تمام خوبی ها و بدی هاش با همه ناراحتی و شادیها اما گذشت. این دو سال برای من و پدرت با همه سال های گذشته فرق داشت کارهای جدیدی ما رو شگفت زده کرد و این از موهبت الهی بود . مثل نشستنت ،  مثل مامان گفتنت ، مثل دست زدنت و ....... کاش نمیدیدم... کاش همون جوری کور مال کور ما...
2 فروردين 1392

عید دیدنی

مامانی سلام عزیزم سلام عیدت مبارک صد سال به این سالها انشاالله که سال خوب و پر برکتی داشته باشی بهم قول بده سال راه رفتنت باشه اون قدر بدویی که خسته بشی سر سفره هفت سین از خدا  خواستم که فقط خدا بهم صبر و تحمل  بده تا بتونم کمکت کنم خوب بگذریم بعدسال تحویل به دست بوسی مامان جون بابا جون رفتیم وروز پنج شنبه به خونه مامان جون بعد از نهار خوردن وعیدی گرفتنها اومدیم   ...
2 فروردين 1392